را اشتباه میكنند ، آن هم كه مثلا میگويد متود ديالكتيكی و نه استاتيكی ،اشتباه میكند . عمده اين است كه انسان جايش را بشناسد ، كجا جای اسلوبقياسی است ، كجا جای اسلوب تجربی ، و كجا جای آن ديگری . اين مقدمه رابرای اين عرض كردم كه در منطق عملی هم عينا مطلب از همين قرار است .در منطق نظری بعضی از اسلوبها اصلا به كلی طرد شد چون آنها اسلوب علمینبود ، مثل اينكه انسان در مسائل علمی بخواهد به گفتههای ديگران حتیبزرگان اعتماد بكند و مثلا بگويد فلان مطلب را چون ارسطو گفته ديگر نمیشودغير از اين باشد . گفته هيچ عالمی حجت نيست . سعد و نحس ايام در منطق عملی هم بسياری از سبكها از اساس منسوخ است ، اسلام هم آنهارا منسوخ میداند ، مثلا آيا پيغمبر در كارها و متود خودش از سعد و نحسايام استفاده میكرد ؟ اين خودش مسئلهای است . ما برويم سيره پيغمبر رااز اول تا آخر ببينيم ، تمام كتبی را كه شيعه و سنی در تاريخ پيغمبرنوشتهاند مطالعه بكنيم ببينيم آيا پيغمبر اكرم در روش و متود خودش يكیاز چيزهايی كه از آن استفاده میكرد مسئله سعد و نحس ايام بود يا نه ؟مثلا آيا میگفت امروز دوشنبه است برای مسافرت خوب نيست . يا امروزسيزده عيد نوروز است هر كس بيرون نرود گردنش میشكند آن هم از سيزدهجانه از يك جا ؟ ! آيا چنين حرفهايی هست ؟ در سيره علی عليه السلام چطور؟ در سيره ائمه عليهم السلام چطور ؟ ما هرگز نمیبينيم كه |