« و الاسماع اذی » ( 2 ) . ( شايد نتوانم اين تعبير را برای شما تفسير و ترجمه بكنم ولی دلممیخواهد بتوانم و شما هم درست درك بكنيد ) خدا به آنها در درونشاننيروی عزم و تصميم و اراده داد با يك قناعتی كه دلها و چشمها را از نظربی نيازی پر میكند . يك كسی شما میبينيد با " داشتن " كه چی دارم و چیدارم میخواهد چشمها را پر بكند . يك كسی با " ندارم ولی بینيازم واعتنا ندارم " چشمها را پر میكند . علی ( ع ) میگويد پيغمبران هم چشمهارا پر میكردند ولی با " ندارم و بی نيازم " نه با اينكه اين باغ رادارم ، اين خانه را دارم ، اين قدر اسب پشت سر من حركت میكند ، اينقدر نوكر پشت سر من حركت میكند ، اين جلال و جبروت و برو و بيا را دارم. هيچ از اين برو و بياها به خودشان نمیبستند . در نهايت سادگی ، ولیهمان سادگی ، آن جلال و جبروتها وحشمتها را خرد میكرد . اسكندر و ديوژن حكيم معروفی است از حكمای كلبی كه البته اينها در اين كارها افراطمیكردند ، يعنی مردمان به اصطلاح زاهد پيشه به شكل عجيبی بودند و به مال وابزار دنيا هيچ اعتنا نداشتند . او حتی خانه و زندگی هم نداشت . مردیاست به نام ديوژن كه مسلمين به او میگفتند ديوجانس ، و آن شعر معروفمولوی در ديوان شمس اشاره بهپاورقی : ( 2 ) . نهج البلاغه ، خطبه . 190 |