در حال آزاد و عادی است و عامل ديگری ، طبيعت در حال غير آزاد و غيرعادی است . زيرا مبنای تقسيم گذشته بر اين بود كه حركت ( لااقل در بعضیاز اقسام ) احتياج به محرك دارد . بلی اگر حركت قسری را معلول ضربهخارجی بدانيم كه يكی از تفاسير سه گانه قدما است در حقيقت خود حركت رانيازمند به علت ندانسته ايم ، بلكه تغيير حركت را نيازمند دانسته ايم واين عين نظريه جديد است . اكنون در اينجا در دو قسمت بايد بحث كرد : يكی در اختلاف نظر قديم وجديد در توجيه و تفسير فلسفی مساله حركت ، و ديگر اختلاف نظر قديم وجديد از لحاظ نتيجه و اثر عملی . 1 - قسمت اول : تفسير فلسفی حركت از نظر علماء قديم و جديد : الف - نظر علماء قديم : قدما معتقد بودند كه : اولا جسم مطلق يعنی جسمی كه فقط جسم باشد و هيچگونه تعين كه آن را نوعیخاص از انواع جهان گرداند نداشته باشد وجود ندارد . آنها معتقد بودند كهجسم يا بسيط است يا مركب ، اگر بسيط باشد حتما به شكل عنصری خاص ازعناصر جهان است كه آثاری مخصوص به خود دارد و اگر هم مركب است بهطريق اولی خصوصيت نوعی دارد . ثانيا معتقد بودند كه در هر جسمی يك مبداء ميل مستقيم بايد وجود داشتهباشد ، يعنی در هر جسمی بايد ميل به يك حركت مستقيم ( نه منحنی ) وجودداشته باشد ، يا ميل به سفل و مركز ( مثل آب و خاك ) و يا ميل به محيطو علو ( مثل هوا و آتش ) . ثالثا معتقد بودند كه حركت بدون محرك يعنی بدون علت فاعلی امكان - |