می بينيم تصورشان از واجب الوجود به يكی از دو شكل بالا است ( 1 )اين تصورات و تعريفات ، ناشيانه و جاهلانه است . ما اگر بخواهيمتعريف نسبتا دقيقی پيدا كنيم بايد آن را از زبان خود الهيون بشنويم .آنچه نزد همه الهيون مسلم است اين است كه ذات واجب الوجود ذاتی استبی نياز و كامل الذات و بسيط . مفهوم " ساخته شدن " و " پديد آمدن "در او راه ندارد . او قائم به ذات و قيوم جهان و تكيهگاه جهان استالبته هر دسته از الهيون از نظر به دست دادن ملاك بی نيازی و كمال ذاتیواجب الوجود و همچنين از نظر به دست دادن ملاك نياز و نقصان مخلوقات ومعلولات او روی جهت خاصی تكيه میكنند . متكلمين به علت خاصی كه بعدا توضيح خواهيم داد تكيهشان از نظر ملاك بینيازی و كمال ذات واجب الوجود بر روی مفهوم " قديم " و " ازلی "است ، تصور متكلمين از ذات حق كه ملازم است با بینيازی و كمال ، مساویاست با ذات قديم و ازلی . يعنی ذاتی كه هميشه بوده و هيچگاه نبوده كهنبوده است . از نظر متكلمين " قدم " مساوی است با " وجوب وجود " و" امتناع عدم " . ولی جمهور فلاسفه مفهوم قديم را برای معرفی ذات حق و به دست دادن ملاكبی نيازی و كمال ذاتی حق كافی نمیدانند . از نظر آنها اين كه ذات حققديم است مطلب درستی است ولی قديم مساوی با ذات حق نيست ، . مانعینيست كه برخی مخلوقات و معلولات ذات حق نيز قديم باشند . به عقيدهءآنها عقول قاهره و همچنين ماده المواد هم قديماند و هم معلول و مخلوق ،فلاسفه روی خود مفهوم وجوب وجود تكيه میكنند و میگويند واجب الوجودعبارت است از ذاتی كه پاورقی : 1 - رجوع شود به كتاب " علل گرايش به ماديگری " از همين مولف ،بخش علت نخستين . |