شريكه العله و شريكه الفاعل میخوانند . ولی اين نظريه مبتنی بر اين اصلاست كه ما تركب جسم را از ماده و صورت انضمامی بدانيم ، اما بنابرتركب اتحادی اين مطلب درست نيست ، گو اينكه صدرالمتالهين میخواهد اينمعنی را حتی بنابر تركب اتحادی توجيه كند ( 1 ) . و میتوان گفت عدممعقول بودن نظريه بالا خود دليل عدم صحت نظريه تركيب انضمامی است .و البته اگر نظريه بالا در مورد ماده و صورت صحيح باشد قهرا شبيه آنرادر مورد فاعل و غايت نيز بايد گفت . در مورد فاعل و غايت يك مطلب ديگر نيز هست و آن اينكه صورت ذهنیغايت را اگر با قوای علمی بسنجيم ، بالضروره نسبت آنها همان نسبت مادهو صورت است ولی اگر با قوای شوقيه و محركه فاعل بسنجيم ديگر نسبت آنهانسبت ماده و صورت نيست بلكه نسبت فاعل به فعل است . مطلب سوم : چنين به نظر میرسد كه بعد از شناختن علل خارجی و علل داخلی ، رابطه ونسبت آنها با يكديگر واضح است . زيرا چنانكه دانستيم علل داخلی هماناجزاء تشكيل دهندهء معلول میباشند ، پس عين معلولند و اما علل خارجی ،به وجودآورندگان معلولند ، پس معلول اثر آنها است ، و قهرا مباينيكديگرند ، يعنی نه علت داخل در وجود معلول است و نه معلول در وجودعلت داخل است . در مثال معروف نجار و صندلی ، نجار غير از صندلی وصندلی غير از نجار است . چيزی كه هست اين نكته را بايد دانست كه در مصنوعات بشری ، فاعلپاورقی : > ( رجوع شود به اسفار - جلد اول ، باب علت و معلول ، فصلهای اول ) .1 - اسفار - جلد دوم ، فصل مربوط به كيفيت تركب جسم . |