می آيد در حين حركت جسم به دور خود : 1 - يا گسستن و پيوستن بی منطق اجزاء 2 - و يا عدم تساوی مسافت دو حركت متساوی السرعه متساوی المده ، و3 - يا نقيض مدعا يعنی تجزی اجزاء و همه اين شقوق محال است پس اصلمدعا محال است . برهان نفی دائره برهان ديگری كه حكماء بر رد نظريه جزء لا يتجزی اقامه كردهاند اين استكه میگويند بنابر اين نظريه لازم میآيد دائره وجود نداشته باشد و چوندائره وجود دارد پس اين نظريه باطل است . بديهی است كه اگر برهان را به همين سادگی بيان كنيم طرف جواب میدهدكه آنچه در خارج وجود دارد و ما آنها را دائره يعنی يك خط منحنی مسدود (و باسطحی كه بر آن يك خط منحنی مسدود احاطه دارد ) میبينيم ، دائرهواقعی نيست و همه خطوط منحنی يك سلسله خطوط منكسر واقعی هستند كه منحنیبه چشم میآيند . به علاوه فرض وجود دائره مبتنی بر اين است كه قبول كنيمفضای خارج پر است از ماده ، ولی بنابر نظر كسانی كه فضا را مجموعهای ازخلاء و ملاء يعنی فضای خالی و ماده پراكنده در فضا میدانند هيچ شكلی ازاشكال آن طور كه محسوس میشود وجود ندارد . ولی حقيقت اين است كه اين برهان به اين سادگی نيست ، مفاد برهان ايناست كه بنابر نظريه جزء لا يتجزی فرض دائرهای كه از اجزاء لا يتجزی تشكيلشده باشد مستلزم امر محال است ، يعنی اگر آنچه در فضا پراكنده استاجزای لا يتجزی باشد فراهم آوردن يك خط منحنی مسدود كه دائره ناميدهمیشود از اين اجزاء بايد ممكن باشد و حال آنكه چنين چيزی محال است . |