بدهيد جهان را میسازيم داری اين طرز فكر بودهاند . ب - در اصطلاح حكماء گاهی به جای كلمه " استعداد " كلمه " قوه "آورده میشود ، كه البته بايد توجه داشت كه كلمه " قوه " كه در اينمورد به معنی " استعداد " به كار میرود با قوه به معنی " نيرو " كهآن نيز مصطلح فلاسفه است و در علوم طبيعی به كار برده میشود متفاوت استو اشتراك آنها فقط در لفظ است . فرق ميان قوه ، آنجا كه به معنی استعداد به كار میرود با خود استعداداين است كه استعداد عبارت است از قوه قريب به فعليت ولی قوه اعماست از قريب و بعيد . لهذا میگوييم در دانه گندم استعداد جو شدن نيست، يعنی قوه قريب به فعليت نيست و حال آنكه قوه بعيد هست ، يعنی ممكناست دانه گندم مراحلی را طی كند تا بالاخره مثلا تبديل به خاك شود وآنگاه خاك در شرايط مخصوص به دانه جو تبديل گردد . ج - معلوم شد كه منظور حكماء از استعداد " شدن " اين است كه حالتیداخلی و درونی در شیء وجود دارد كه به موجب آن حالت ، آن شیء به سویفعليت و كمال میشتابد ، يعنی اين قوه در مقابل فعليت است كه نسبتآنها ( يعنی قوه و فعليت ) به يكديگر نسبت نقص و كمال است و لهذا اينگونه استعدادها را میتوانيم " آمادگی برای تكامل " بخوانيم ، و امانوعی امكان ديگر كه امكان انهدام و از بين رفتن است ، مانند امكان متلاشیشدن و آرد شدن گندم و امكان فاسد شدن تخم مرغ در هوای گرم از محل بحثخارج است . در جهان دو جريان وجود دارد كه از آنها به حيات و موت ياآباد شدن و خراب شدن يا دوختن و دريدن و امثال اينها میتوانيم تعبيركنيم . از طرفی اشياء به موجب استعدادو ميل ذاتی به سوی نظم و ساخته شدنو نو شدن و تكامل پيش میرود و از طرف ديگر در تضاد و تصادم عوامل طبيعیو تاثير پذيری عوامل |