در اينجا اشكالاتی پديد میآيد . خلاصهء آنها اينكه علت غائيه در موردفاعل هائی صادق است كه آن فاعلها صاحب قصد و اراده و شعور و ادراكبوده باشند و تصور هدف و غايت و تصديق به مفيد بودن آن باعث و محرك وانگيزهء فاعل واقع گردد . عليهذا طبيعت نمیتواند در كارهای خود غايت و هدف داشته باشد زيراطبيعت فاقد شعور و اراده است و هدف داشتن فرع شعور و اراده است .همچنين ذات احديت و ساير حقايق ما فوق الطبيعه كه در زبان حكماء الهی ." عقول مجرده " ناميده میشوند نمیتوانند در افعال خود غايت و هدفداشته باشند ، زيرا فاعلی میتواند هدف داشته باشد كه ارادهاش ناقص وبالقوه باشد و تصور هدف ، ارادهء او را بر انگيزد و از قوه به فعل آورد. بنابراين ذات احديت كه مافوق همهء علل و اسباب است ، محال است كهتحت تاثير علتی واقع گردد و از اينكه هدف و انگيزهای او را ( به كاری )وادار كند منزه و مبرا است . پس نه علل ما فوق الطبيعه میتوانند غايت داشته باشند و نه علل طبيعيهفاقد شعور و ادراك ( يعنی جمادات و نباتات ) ، باقی میماند حيوان وانسان . هر چند بسياری از افعال ارادی حيوان و انسان معلل به علل غائيهاست و هر چند ارادهء انسان و حيوان ناقص است و نيازمند به مكمل و متمماست ( و مكمل و متمم آن ، همان غايت داشتن است ) اما چه دليلی در كاراست كه همهء افعال اختياری انسان بدون استثناء تعلل به علل غائيه باشندو ارادهء ناقصه ( 1 ) انسان ( و حيوان ) پاورقی : 1 - ارادهء ناقصه در مقابل ارادهء كامله است . ارادهء كامله ، ارادهای است بالفعل و ازلی و احتياج به انگيزه و محرك و باعث ندارد ، مانندارادهء باری تعالی و همچنين عقول مجرده كه حكماء الهی به آن قائلند . |