موجود و شیء ديگری كه بعدا اين شیء به صورت او در میآيد " استعداد "يا " امكان استعداد " ( اندك تفاوتی در اين دو اصطلاح ) میخوانند . ايناستعداد يك رابطه واقعی است نه فرضی و اعتباری . به علاوه اين رابطه يكحقيقت جداگانه و مستقل و يا محسوس نيست و در حقيقت اين رابطه ميان دوشیء جداگانه نيست بكله ميان دو مرحله از وجود يك شیء است در اينجا ذكرسه نكته لازم است : الف - در اينكه جهان جريان " شدن " وجود دارد و هر لحظه اشيايی بهصورت اشياء ديگر در میآيند و تغيير نام و ماهيت میدهند جای شك نيست ،و هم در اينكه اين جريان تابع نظام خاصی است و هر چيزی امكان " شدن "هر چيز را ندارد نيز ترديد نمیتوان كرد . و البته در اين دو جهت ميانفلاسفه قديم و فلاسفه جديد هم اختلاف نظری وجود ندارد . چيزی كه هست اين است كه ميان نظر قدما و بعضی از فلاسفه جديد درماهيت اشياء و در آنچه ملاك و مناط حقيقت و نوعيت آنها است اختلافاست ، و همين اختلاف نظر سبب میشود كه در تقسيم و توجيه ماهيت " شدنها " و تغييراتی كه در عالم رخ میدهد نيز اختلاف نظر پيدا میشود . ازنظر قدما كه بيشتر با ديد فلسفی و عقلانی به جهان مینگرند هر موجود مبداءاثر طبيعی ( نه مصنوعی ) ، يك واحد واقعيت است . اين واحد واقعيت ،فعليت واحد دارد و همه جنبههايش تابع و طفيلی آن فعليت است ، و آنفعليت ( كه صورت نوعيه و يا طبيعت ناميده میشود ) مبدا فصل اخير وملاك حقيقت او بلكه تمام هويت او است . معنی استعداد و امكان استعدادیاز نظر قدما كه ماهيت و حقيقت اشياء را وابسته به فعليت خاصی میدانندو ساير جنبهها را تابع و طفيلی آن فعليت میشمارند |