ممكن الوجود كه فقط امكان وجود دارد . تصور هر كسی دربارهء خدا اين است كه موجودی است كه محال است كهنباشد ، ضرورتا و لزوما بايد باشد . ولی اگر از مفهوم لفظی اين كلمهبگذريم ناچار بايد عميقتر بينديشيم و ببينيم ملاك وجوب وجود چيست ؟تفاوت واجب الوجود با ممكن الوجود در چيست ؟ چرا اين واجب الوجوداست و آن ممكن الوجود ؟ و آيا واجب الوجود عبارت است از " موجود خودساز و خود ساخته " و " خودسامان " . يعنی موجودی كه سازنده و ساماندهندهء خويش است ؟ و قهرا اگر اين تصور درست باشد در آن صورت واجبالوجود از آن جهت واجب الوجود است كه خود ، سازندهء خود است . عليهذاواجب الوجود مانند هر موجود ديگر " لميت " و " چرائی " دارد ولیلميت و چرائی او در وجود خودش نهفته است و خود نياز خود را بر طرفكرده است و به عبارت سادهتر خودش خالق و صانع و پديد آوردنده خودشاست . بر خلاف موجودات ديگر كه نيازشان به وسيله موجود ديگر كه علتناميده میشود برآورده شده است و لميت و چرائی آنها در وجود آن ديگرینهفته است . تصور ديگر دربارهء واجب الوجود عبارت است از : " پديداری بی پديدهآورنده " يعنی واجب الوجود مانند هر موجودی ديگر ، " پديد " آمدهاست ولی پديده آورنده ندارد نه خودش پديد آورندهء خودش است و نه غيرخودش ، بنابراين تعريف و تصور ، وجود واجب الوجود ، استثنائی است درقانون عليت . يعنی هر پديد آمدهای علتی دارد الا واجب الوجود كه پديدآمدهء بدون علت است . بر خلاف تعريف اول كه استثنائی در قانون عليتنيست بلكه فرض شده كه خودش نسبت به خودش ، هم علت است و هم معلول. ما در كلمات بسياری از دانشمندان مادی وقتی كه خوب دقت میكنيم |