مفهوم ديگر اين لغت مفهومی است فلسفی . برای اينكه با اين مفهوم آشنابشويم بايد به مطالبی كه قبلا ذكر كردهايم بر گرديم : پر واضح است كه اجسامی كه مادر برابر خود میبينيم جوهرند و قابل ابعادسه گانهاند . اما جوهرند يعنی حالت شیء ديگر و نعت شیء ديگر نمیباشند ،وجودشان برای خودشان است نه برای شیء ديگر . و به تفسير شيخ در الهيات" شفا " كه شايد موافق تعبير ارسطو باشد وجود جوهر در شیء ديگر نيست .ولی بعد متاخرين ميان وجود فی نفسه و وجود لنفسه فرق گذاشته و اصطلاح راتغيير دادهاند . اما اينكه قابل ابعاد سه گانهاند به اين معنی است كهممكن است در داخل آن سه خط فرض كنيم كه هر سه عمود بر يكديگر و در يكنقطه تلاقی كرده باشند و زاويههائی كه از تلاقی اين خطوط پيدا میشود همهزاويه قائمه باشد ، در صورتی كه در يك سطح فقط دو خط میتوانيم بر يكديگرعمود كنيم به نحوی كه زاويهای اكه در ميان آنها پيدا میشود زاويه قائمهباشد اين است كه در تعريف جسم گفتهاند : جوهر يمكن ان يفرض فيه خطوطثلثه متقاطعه علی زوايا قوائم . قبلا گفتيم كه متكلمين مدعی هستند اين جوهر جسمانی با اين خاصيت سهبعدی از مجموعهای از ذرات فراهم آمده است كه هيچكدام خاصيت كل راندارند يعنی هيچ كدام سه بعدی نيستند بلكه اساسا بعد ندارند و به عبارتديگر لاجسمند . ولی ذيمقراطيس مدعی است كه جسم محسوس از مجموع ذراتیفراهم پاورقی : > كه اكنون مورد بحث مانيست . بديهی است كه فلاسفه اين تعريفات راوظيفه فلسفی میدانند و تعريف مذكور برای كم متصل در مباحث جواهر واعراض كه از مباحث فلسفه است بيان شده است و علماء رياضيات از فلاسفهاقتباس كردهاند . |