كه در ماوراء الطبيعه و بعد از طبيعت ( و يا به قول ابن سينا : " قبلاز طبيعت " قرار گرفتهاند . حكمای اسلامی ، به تبعيت از همين غلط ، نام فلسفه اولی را به طور كلی ،" علم الهی " و يا " الهيات " ، خواندند ، اما از سوی ديگر مشاهدهكردند كه فقط بخش مختصری از اين علم ، درباره ذات ، صفات و افعال الهیاست ، والهيات واقعی ، تنها همين بخش است . از اين رو اين بخش را كهجزئی از قسمتی بود كه قبلا آن را الهيات خوانده و ترجمه كرده بودند ،الهيات ناميدند ، و طبعا اين كلمه ، دو اصطلاح پيدا كرد : 1 - اصطلاح خاص : كه در آن كلمه " الهيات " به معنی حقيقی خود ،استعمال شده است . 2 - اصطلاح عام : كه هيچ وجه معقولی نداشته ، جز پيروی از يك ترجمه غلطتاريخی . اين خلاصه نظر كسانی بود كه ناميدن " فلسفه اولی " را به الهيات صرفاناشی از يك غلط میدانند . اكنون بدون اين كه منكر آن غلط تاريخی ، دردوره بعد از ارسطو و قبل از اسلام به شويم ، در اين جا همين قدر میگوئيمكه حكمای اسلامی ، در اينجا وجه ديگری ذكر میكنند و ناميدن اين علم به نام" الهيات " ، از نظر آنان ، نه يك تبعيت كور كورانه از ترجمههای غلطاست ، و نه از باب تسميه كل به اسم جز است . اين حكماء همچنان كه در كلمات بزرگانشان از قبيل : بوعلی و ملاصدرامذكور است ، در مقام تقسيم حكمت نظری به سه قسم : الهی رياضی و طبيعی ،چنين گفتهاند : |