انبياء انجام میدادند و در زمان بعد بايد علماء از راه اجتهاد انجامبدهند . همه شريعتها يكی بيشتر نيست . اين را بعد بيشتر توضيح خواهم داد. ولی اجمالا بدانيد كه اختلافات شرايع اختلافات تباينی نيست ، يعنی مثلدو رژيم مختلف نيست ، مثلا رژيم سرمايه داری و سوسياليستی كه يكی ضدديگری است ، و حداكثر اختلاف از قبيل كلاس پائينتر با كلاس بالاتر است .مطلب را از پايه شروع میكنيم و میگوئيم كه اين حرف از اصل اشتباه استكه بگوئيم علت اينكه شرايع عوض شده اين است كه علم و تمدن بشر عوضشده است يعنی خدا برای بشر جاهل يك قانون داشته و برای بشر عالم قانونیديگر ، برای غير متمدن يك قانون دارد و برای متمدن قانون ديگر . اينجورنيست . حساب اين نيست بلكه حساب ديگری است . اولا بسياری از چيزها است كه تغيير پذير نيست . چطور ؟ شما ببينيدپيغمبران آمدهاند برای چه ؟ چه جای خالی را آمدهاند پر بكنند ؟ آنوقتمیبينيد كه آن چيزها تغيير پذير نيست . يكی از كارهائی كه پيغمبران برایآن آمدهاند دعوت به خدا است ، يعنی رابطه ميان بنده و خدا بر قرارنمودن ، بدين معنی كه از يك طرف بنده را عارف به حق كردن و از سویديگر عابد حق نمودن . من از شما میپرسم : آيا عرفان خدا و همچنين پرستشخدا و تقرب به او چيزهائی است كه فرمول آن در زمانهای مختلف فرق میكند؟ مثلا علوم فيزيك و شيمی كه پيشرفت رژيم عرفان به خدا عوض میشود ؟پيغمبران آمدهاند يكی برای اينكه خود بشر را به خودش بشناسانند كه غيراز انبياء قادر به اين كار نبودند . چگونه او را به خودش بشناسانند ؟ بهاين طريق كه به او بگويند ای بشر تو يك موجود زائل وفانی معدوم شدنینيستی ، زندگی تو در اين |