امام است ، و همه ائمه مصداق اين آيه هستند . مردم وظيفه دارند كه وقتیكه به حج میروند بروند به سراغ امام . اين موضوع در شريعت ختميه هم رخ میدهد ، يعنی يك سلسله اختلافات وتفرقها و تشتتها و مذهبهای مختلف و گوناگون در شريعت ختميه پيدا میشود، بايد يك شاخص وجود داشته باشد كه اگر مردم در اين مذاهب گوناگون كهاينها را اهواء و آراء و تعصبها ايجاد كرده است بخواهند بفهمند كه حقچيست بروند به سراغ او . شما وقتی كه در روش ائمه هم مطالعه میكنيدمیبينيد كه آنها از جهت اينكه دارای وظيفه امامت بودهاند جز اين حرفینمیزدهاند ، میگفتهاند كه ما امام هستيم و شما وظيفه داريد كه بيائيدمشكلات خود را از ما بپرسيد . پس فرق امام با پيغمبر اعم از صاحبشريعت يا غير صاحب شريعت تنها در كيفيت الهامات نيست كه آيا ملكیمیبيند ، صدای او را میشنود يا نمیشنود ، در خواب است يا در بيداری ،بلكه وظيفه او هم فرق میكند با وظيفه پيامبران ، و اين وظيفه با وظيفهایكه عرض كردم علمای امت در آن جانشين پيغمبران میشوند دو تا است .علمای امت میتوانند در كار دعوت و تبليغ و ترويج جانشين پيغمبران باشنداما نمیتوانند مرجع حل اختلافات باشند . فلسفه ارسال انبياء از نظر قرآن آيهای است در قرآن ، آيهای است عجيب ، همان است كه در ابتدای سخنخواندم ( آيه 213 سوره بقره ) از عجيبترين آيات است كه در فلسفه بعثتو نبوت و ارسال انبياء میباشد . درست در مفهوم اين آيه دقت كنيد .میفرمايد : « كان الناس امة واحدش »مردم همه يك واحد |