روايات : « لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام » ، و در برخی روايات ديگر :²لا ضرار و لا ضرار علی المؤمن». همين يك جمله قاعده كلی شده است به دستفقها ، قاعدهای شده است كه در سراسر فقه حكومت میكند . من در مقالهاینوشتم كه اسلام برای قاعده لاضرر و قاعده لا حرج حق و تو قائل شده است .اين درست مثل حق و تو است ، اما نه حق و توئی كه وابسته باشد به ميلشخصی نماينده يك دولت بزرگ ، بلكه حق و توئی كه ريشهاش ضرر و ضراراست ، ريشهاش مصالح مهمتر است . همانطوری كه نماينده يك دولت بزرگحق و تو دارد و تصميماتی را كه ديگران میگيرند او و تو میكند ، هر دستوریكه اسلام در هر جا داشته باشد ، همين كه به مرز ضرر و ضرار برسد ، لاضررمیآيد جلوی آن را میگيرد . حالا نمیخواهم راجع به ضرر و ضرار و اينكه فرقآنها چيست و مفهوم لاضرر چيست بحث كنم چون يك بحث طولانی است . به هرحال قاعده ضرر و ضرار يك قاعده كنترل كنندهای است برای جميع قوانيناسلامی ، كنترلی كه خود اسلام در دستگاه قوانين خود قرار داده است . اينمعنای « اعطيت جوامع الكلم » است . نهی از معاملات غرری يا مثلا باز ما جملهای در فقه داريم ، گفتهاند نهی النبی عن البيع الغرر، يعنی پيغمبر اكرم از معاملات غرری نهی كرد . غرر چه نوع معاملاتی است ؟چه انواعی از معاملات در زمان جاهليت وجود داشت و اين جمله آنها را نهیكرد ، و چه انواعی از معاملات امروز میتواند وجود داشته باشد كه اين جملهآنها را منسوخ میكند و بايد منسوخ بكند ؟ من يك مفهوم سادهای از آنبرايتان بيان بكنم . با اين جمله پيغمبر اكرم فرمود در هر معاملهای بايد حدود مورد |