خاتم يعنی ما يختم به ، طابع يعنی ما يطبع به . [ ( ما يختم به ) ] يعنیچيزی كه به وسيله آن پايان داده میشود . اين آيه را قراء سبعه از قديم ،هم خاتم النبيين خواندهاند و هم خاتم النبيين . تنها [ ( عاصم ) ] خاتمالنبيين خوانده است و غير عاصم همه خاتم النبيين خواندهاند ، و اين هماشكالی ندارد كه در قرآن يك كلمه را دو جور بخوانيم و هر دو جور هم صحيحباشد . اگر خاتم النبيين بخوانيم معنايش واضح و ساده است : ختم كنندهپيغمبران . [ ( خاتم ) ] اسم فاعل است كه معنی كنندگی میدهد . خاتمالنبيين يعنی پايان دهنده پيغمبران . اما [ ( خاتم ) ] همين معنی و مفهومرا میبخشد به علاوه يك مفهوم اضافهای كه آن مفهوم اضافه اينست كه دراينجا موضوع رسالت و نبوت تشبيه شده است به يك نامهای كه پايانمیيابد و نويسنده آن نامه نقش و مهر خود را در پايان آن میزند و درپايان خودش را به وسيله آن مهر معرفی میكند ، پس باز هم مفهومش پاياندادن است ، اما اين مفهوم اضافه را هم دارد كه اين مهری است كه با آناين طومار بسته شد . امروز میبينيد كه معمول جور ديگری است . وقتی كهمثلا صفحه يك دفتری را میخواهند ببندند زير آن را به طرز مخصوصی خط كشی وامضاء میكنند برای اينكه به غلط كسی قلم نبرد و بعد چيزی به آن اضافهنكند . وقتی كه مهر میزدند ، اين مهر دو خاصيت داشت ، يكی اين بود كهمعرف كامل نويسنده نامه بود ، و دوم اينكه ديگر نامه را میبست و علامتپايان دادن به نامه بود . اينجا كه اين تعبير را درباره خاتم الانبياءدارد ، میخواهد بفرمايد كه اين ديگر نقشی است كه با آن ، نامه نبوت ،كتاب نبوت ، درس نبوت به پايان رسيد و اين علامت بسته شدن آن است ،به طوری كه هر كه به هر نام كه بعد از او بيابد و ادعا كند معلوم است كهمجعول و دروغ است . چه كلمه را ما |