برای آنها شريعت و كتابی نازل شده است و آنها پنج نفر بيشتر نيستند :نوح ، ابراهيم ، موسی ، عيسی و خاتم الانبياء صلی الله عليه و آله ، وهمينها هستند كه قرآن مجيد اينها را « اولی العزم من الرسل »میخواند ، وپيغمبرانی كه يا مردم را دعوت میكردهاند به اين شرايع و قوانين و ياكسانی بودهاند كه قبل از نوح بودهاند ، قبل از اينكه برای بشر شريعت وكتابی آمده باشد ، كه اين چطور میشود ، بعد برای شما توضيح میدهم .به هر حال پس چون پيغمبران بعضی صاحب شريعت هستند و بعضی نيستند ،اين بحث ما در دو قسمت قرار میگيرد ، يكی اينكه درست است كه پيغمبرما صاحب شريعت است ، ولی چرا همانطور كه هزارها پيغمبر بعد از نوح وهزاران بعد از ابراهيم و هزاران پس از موسی و صدها پس از عيسی آمدند وهمه ، مردم را به اين شرايع دعوت میكردند ، پس از خاتم الانبياءپيغمبرانی كه وظيفه آنها دعوت به اين شريعت باشد و در واقع مروج اينشريعت باشند ، آمر به معروف و ناهی از منكر اين شريعت باشند ، نيامدند؟ راجع به اين قسمت من در هفته گذشته بحث كردم و نمیخواهم آن را تكراركنم ولی چون بعد از ختم آن جلسه بعضی از رفقا يك سؤال بسيار بجائی كردند، لذا من بايد به آن سؤال جواب بدهم . آنكه ما گفتيم اين بود كه آن پيغمبرانی كه میآمدند كارشان دعوت وتبليغ به اين شرايع بود و در آن اعصار و ازمنه وسيلهای برای تبليغ وترويج شرايع جز اينكه پيغمبرانی از طريق وحی ملهم بشوند نبوده است . چرا؟ هنوز دوره ، دوره كودكی بشر بوده است ، دوره علم و كتاب و علمائی كهاز راه علم وظيفه « ادع الی سبيل ربك بالحكمة والموعظة الحسنة »( 1 )را انجام بدهند ، امر به معروف و نهی از منكر بكنند و دين را به پاورقی : . 1 سوره نحل ، آيه . 125 |