مثالهائی آوردم اين مطلب است كه در اين ركن چهارمی كه ما راجع به ختمنبوت صحبت كرديم به اين نكته توجه كنيم كه نبايد علما و محققين اسلامیجمود فكری داشته باشند و اين جور فكر بكنند كه مطلب درباره قرآن ودرباره سنت قطعی پيغمبر اكرم همان است كه گذشتگان گفتهاند ، خير ، هرچه كه آيندگان بگويند ، در مجموع حقايق بيشتری خواهد بود نه كمتر . البتهنمیخواهم بگويم كه هر چه بعدیها بگويند از هر چه كه گذشتگان گفتهاند بهتراست ، نه در طبيعت هم اينجور نيست ، در طبيعت هم اين سيرهای رجوعی وكروفرها به اصطلاح وجود دارد ، يك نظريهای ممكن است در دو هزار سال پيشپيدا شده باشد و بعد منسوخ بشود ولی پس از دو هزار سال در يك سطحعاليتری دوباره زنده بشود . ادله توحيد و قرآن همين اواخر خودم به يك موضوعی برخورد كردم و متوجه شدم . درباره ادلهتوحيد فكر و مطالعه میكردم . قبلا در تفسير فخر رازی به مطلبی برخورد كردهبودم كه نظرم را جلب كرده بود ، زيرا چنين بيانی در كتب متكلمين و حكمانديده بودم و خود فخر رازی نيز در كتب كلامی و فلسفی خود چنين بيانیندارد ، فقط در تفسير خود ضمن تفسير « سبح اسم ربك الاعلی »آن را نوشتهاست ولی به طور اختصار . بديهی است كه اين مطلب را از پرتوی قرآن دارد. فخر رازی چنين میگويد : در قرآن از طريق مخلوقات بر وجود خداوند به دوشكل استدلال شده است و در حقيقت برهان توحيدی قرآن از طريق مخلوقات دوبرهان است : يكی از راه اتقان صنع يعنی نظام مشهود در ساختمان موجودات، آنچنانچه هر سازمان حكيمانهای بر حكمت و تدبير سازندهاش دلالت میكندنشان داده شده است ، يعنی خلقت اين |