انسان يك موجود متغير و متحولی است . انسان نبايد در جا بزند بلكهبايد متغير و در حركت باشد اما مدار انسان يك مدار خاص است . مدارشبايد ثابت بماند . اگر بخواهد از مدار خودش خارج شود و در مدار حيوانقرار بگيرد هلاكت است و تباهی ، و اگر مثلا بخواهد وارد شود در مدارملائكه و متشبه به ملائكه بشود باز هم از مدار خود خارج شده است . افراط وتفريطها همه خروج از مدار انسانيت است . مدار انسانيت مدار وسطيت وجامعيت است : « و كذلك جعلناكم امة وسطا . . . »( 1 ) زهاد و عباد وكسانی كه به خيال خود میخواستند جلو بيفتند ، میآمدند از پيغمبر اكرماجازه بگيرند كه خودشان را اخته كنند . میگفتند : هل لی ان اختصی ؟ ( 2 )اجازه میدهيد كه خودم را اخته كنم ؟ میخواهم ريشه شهوت را در وجود خودمقطع كنم تا بهتر و فارغ بالتر بتوانم به عبادت پروردگار بپردازم . فكرمیكرد كه اگر بتواند خودش را از قيد خوردن و خوابيدن هم رها بكند ، بكند. ولی پيغمبر اكرم اجازه نمیداد و صريحا نهی میكرد . پيغمبر اكرم انسانرا در مدار انسانيت به حركت میآورد و هرگز نمیخواست انسان را از مدارانسانيت خارج كند . اسلام برای انسان مسير تكوينی و مشخصی قائل است كهاز آن به صراط مستقيم تعبير میكند . يك ركن مطلب ما اينست كه انسان موجودی است كه هم بايد ثابت بماندو هم بايد تغيير كند ، قهرا هم بايد قواعد ثابتی در زندگی داشته باشد واز آنها پيروی كند و هم بايد آئين نامهها و قوانين متغيری داشته باشد .پس يك ركن بحث ما انسان است ، كه قبلا تحت عنوان [ ( جبر تاريخ ) ]درباره آن بحث كرديم . پاورقی : . 1 سوره بقره ، آيه . 143 . 2 [ در برخی كتب اهل سنت به اين صورت آمده است : الا نختصی ؟ . ] |