درباره اين مسأله است كه يكی از فروع مسأله خاتميت است ، مسأله [ (وظايف و نقش عالم دينی در اسلام ) ] . ضرورت وجود علما در دين خاتم اين مطلب را من بايد برای شما شرح بدهم كه تا توضيح داده نشود مقصودروشن نخواهد شد . هر دينی و از آن جمله اسلام خواه ناخواه به يك فرقه ودسته و گروهی نيازمند است كه آنها علما و دانايان و متخصصان آن دينباشند . همه اديان دنيا يك فرقه و طبقهای دارند كه آن را به نامهایمختلف میخوانند . اينها را يك وقتی كهنه میگفتند ، مسيحيان [ ( كشيش )] میگويند كه در قرآن [ ( قسيس ) ] معرب آن است . يهوديها در عصر قرآنعلمای خود را [ ( احبار ) ] میگفتهاند . آيا اسلام وجود يك طبقهای را كه آنها عالم دين باشند پذيرفته است ؟البته پذيرفته است ، غير از اين نمیشده است . پس اگر كسی خيال كند كهما مسلمانيم ولی عالم دينی لازم نداريم ، حرف مفت است . دين كارشناسمیخواهد . اگر دينی عالم دينی نداشته باشد جاهلها چيزی از آن دين باقینمیگذارند . مخصوصا در اسلام از آن جهت كه دين خاتم است علماء ودانشمندان ركن بزرگی به شمار میروند . بسياری از وظايف انبياء را در اينعصر علماء بايد انجام دهند . اما يك مطلب هست كه به آن بايد خيلی توجهكرد . بسياری از شؤون هست كه آن شؤون را اسلام برای علماء دين نپذيرفتهاست و اگر كسی دقت بكند در آنچه كه اسلام راجع به علمای دين گفته است وآن را با آنچه كه در اديان ديگر است مقايسه كند جزء معجزات اسلام بهنظرش خواهد آمد كه چقدر اين دين يك دين منطقی و معقولی است ، همين طوركه ساير دستورهايش بر ساير اديان مزيت دارد آنچه هم كه |