می بينيم . گاهی ذهن از " مقدمه " و " حد وسط " ( 1 ) به طور طبيعی وعادی و آگاهانه عبور میكند و به " نتيجه " میرسد . " نتيجه " مولودمستقيم " حد وسط " است ، آنچنانكه در برهانهای " لمی " مشاهده میشود. در اين گونه براهين ، ذهن به طور طبيعی نتيجه را از مقدمات استنتاجمیكند . نتيجه برای ذهن حكم فرزندی را دارد كه به طور طبيعی از پدر ومادر متولد میشود . اما " برهان خلف " چنين نيست . حتی " برهان انی" نيز چنين نيست . در " برهان خلف " ، ذهن به حكم اجبار نتيجه راقبول میكند . حالت ذهن حالت كسی است كه در مقابل يك قوه قهريه قرارگرفته و نمیتواند سرپيچی كند ، از آن جهت میپذيرد كه نمیتواند رد كند .در اين گونه براهين چون از دو طرف احتمال ، يك طرف با دليل باطلمیشود ، ذهن مجبور است طرف ديگر را بپذيرد . آن طرف ديگر كه مورد قبولذهن واقع شده است ، از اين جهت مورد قبول ذهن است كه طرف مخالف ردشده و از دو طرف يكی بايد مقبول باشد و ممكن نيست هر دو طرف مردودباشد ، زيرا مستلزم ارتفاع نقيضين است ، پس اين طرف را الزاما واجبارا قبول میكند ، پس پذيرش اين طرف يك پذيرش اجباری است نهطبيعی . هگل میخواهد بگويد اينكه به دنبال علت نخستين میرويم و آن را قبولمیكنيم ، از نوع دوم است . ذهن مستقيما علت نخستين را درك نمی كندبلكه برای پرهيز از تسلسل آن را میپذيرد ، و از آن طرف میبيند كه هرچنداز حكم " امتناع تسلسل " نمیتوان سرپيچی كرد اما نمی توان درك كرد كهفرق علت نخستين با ساير پاورقی : . 1 برای توضيح اصطلاحات اين قسمت به كتابهای منطق رجوع كنيد . |