آدمی تا چه اندازه بايد بی پروا باشد كه رو بنای حكمتی را بر مبنای جهلیبنا كند كه فقط برای لحظهای قابل دوام باشد . . . بعلاوه ايرادهای علمیمحضی نيز عليه ايمان به اختيار ، وجود دارد . بررسيهايی كه تاكنون درمورد رفتار حيوانات يا موجودات انسانی به عمل آمده روشن كرده است كهدر اينجا نيز مانند زمينههای ديگر میتوان به قوانين علمی ( علی ظ ) دستيافت و اين همان است كه در تجربيات " پاولوف " آزموديم . صحيح استكه ما نمی توانيم اعمال آدمی را با هيچ درجه از كليت پيش بينی كنيم ،لكن اين موضوع تا حدی مربوط به پيچيدگی مكانيسم آدمی است و هرگز بيانگربی قانونی محض كه باطل بودنش در همه موارد تجربی به ثبت رسيده استنيست و كسانی كه مايلاند جهان فيزيكی از وجود قانون بر كنار باشد ، بهنظر من نتيجه اين ميل خود را در نمی يابند . همه استنباط ما از جريانطبيعت بر اصل عليت استوار است و اگر طبيعت تحت لگام قانون نباشد ،مجموع چنين استنباطی نقش بر آب خواهد بود . در آن صورت ، ديگر نخواهيمتوانست از چيزی كه همه جوانب آن را شخصا نيازمودهايم ، آگاهی داشتهباشيم ، و حتی اگر جدی تر صحبت كنيم ، آگاهی ما منحصر به تجربه خود ماخواهد بود ، آن هم فقط در همان لحظه آگاهی ، چون حافظه نيز بكلی مشمولقوانين عليت است . در اين صورت ، اگر ما ناتوان از اين باشيم كه ازوجود ديگران و حتی از گذشته خود استنباط موجهی داشته باشيم ، استنباط مادرباره خدا يا هر چيز ديگری كه حكمای الهی آرزوی آن را دارند ، بسیناچيزتر خواهد بود . . . در واقع ، هيچ دليل قانع كنندهای بر اين فرض وجود ندارد كه حركاتاتمها تابع قانون نباشند ، زيرا فقط در همين اواخر |