سابقه تاريخی اين طرز تفكر چيز تازه و جديدی نيست . نبايد پنداشت كه پيدايش اينطرز تفكر از نتايج تحولات علمی و صنعتی جديد است و در يكی دو قرن اخيربرای اولين بار به وجود آمده است ، مانند بسياری از نظريات علمی كه دردورانهای قبل نبود و سپس بشر بر آنها دست يافت . نه ، مسلما گرايشمادی بشر پديده مخصوص قرنهای اخير نيست ، بلكه از جمله افكار بسيارقديمی است . در تاريخ فلسفه میخوانيم كه بسياری از فلاسفه يونان باستان ،قبل از دوران سقراط و نهضت فلسفی او ، مادی بوده و ماورای ماده را انكارمیكردند . در ميان مردم جاهليت مقارن زمان بعثت نيز گروهی چنين فكری داشتند وقرآن در مقام مبارزه با آنها برآمده ، سخنشان را نقل و انتقاد میكند :« و قالوا ما هی الا حياتنا الدنيا نموت و نحيا و ما يهلكنا الا الدهر ( 1 ) . و گفتند : زندگی نيست جز همين زندگی دنيای ما . میميريم و زنده میشويمو نمی ميراند ما را جز دست روزگار . اين جمله كه قرآن از مردمی نقل میكند ، هم انكار خدا را در بر دارد وهم انكار معاد را .پاورقی : . 1 جاثيه / . 24 |