حلاج كار نكرده است . ماسينيون ، حلاج را يك عارف پاك مسلمان و شهيدعرفان مینامد . برخی مادی مسلكان معاصر خواستهاند از حلاج يك مادی منكر خدا بسازند كهنه تنها اعتقاد به خدا نداشته است ، به هيچ وجه هم نمی خواسته با ادعایحلول خدا در خود ، به خدا رسيدن و خدا شدن خود را تبليغ كند ، بلكهمیخواسته انديشه انكار خدا را تبليغ نمايد . اين گروه بر خلاف گروه اولكه حلاج را يك عارف و اصل میدانند و او را مبلغ انديشه " وصل "میشمارند و بر خلاف گروه دوم كه او را يك دروغزن میدانند و مبلغ انديشه" حلول " میشمارند و به هر حال هر دو دسته تبليغات حلاج را براساسقبول وجود خداوند تلقی میكنند ، او را منكر خدا و مبلغ انديشه انكار ونفی خدا میشمارند . اينها میگويند حلاج نمی خواسته برای خود مقامی ، اعماز " وصل " يا " حلول " ، اثبات كند ، بلكه فقط میخواسته خدا را نفیو انكار نمايد . طبق نظر اين مدعيان ، حلاج نه تنها يك ماترياليست تمامعيار بوده ، منطقا نيز از منطق ديالكتيك پيروی میكرده است . يعنیماترياليسم او ماترياليسم ديالكتيك بوده و همان فلسفه و منطق را داشتهكه هزار سال بعد از او ماركس و انگلس با تكيه بر ماترياليسم فوير باخ ومنطق هگل در جهان علم كردند ، و نه تنها شخصا يك ماترياليست ديالكتيسينبوده ، درد خلق و رنج تودههای زحمتكش را داشته و هدفش تشكيل حزب وجمعيت برای واژگون كردن رژيم فئوداليسم حاكم و نهادهای وابسته به آنبوده است . از نظر ما مهم اين نيست كه بدانيم آيا يك نفر به نام حسين حلاج وجودداشته و همه قضايايی كه نسبت داده میشود ، به يك نفر تعلق دارد و يا دونفر بودهاند : يكی عارف و مسلمان و پاك نهاد ، و هم او بوده كه اناالحق گفته ، و ديگری مردی شعبده باز و حيلهگر بوده كه با قرامطه ارتباطداشته است . و همچنين اين جهت برای ما مهم نيست |