می كردم . بعضی از كتابهای ارانی را آنقدر مكرر خوانده بودم كه جملهها درذهنم نقش بسته بود . در سال 29 يا 30 بود كه كتاب اصول مقدماتی فلسفهژرژ پوليتسر استاد دانشكده كارگری پاريس به دستم رسيد . برای اينكهمطالب كتاب در حافظهام بماند ، همه مطالب را خلاصه كردم و نوشتم . هماكنون يادداشتها و خلاصههايی را كه از آن كتاب و كتاب ماترياليسمديالكتيك ارانی برداشتهام ، دارم . در سال 29 در محضر درس حضرت استاد ، علامه كبير آقای طباطبايی روحیفداه كه چند سالی بود به قم آمده بودند و چندان شناخته نبودند ، شركتكردم و فلسفه بوعلی را از معظم له آموختم و در يك حوزه درس خصوصی كهايشان برای بررسی فلسفه مادی تشكيل داده بودند نيز حضور يافتم . كتاباصول فلسفه و روش رئاليسم - كه در بيست ساله اخير نقش تعيين كنندهایدر ارائه بی پايگی فلسفه مادی برای ايرانيان داشته است - در آن مجمع پربركت پايه گذاری شد . برای من كه با شور و شوق و علاقه زائد الوصفی فلسفه الهی و فلسفه مادیرا تعقيب و مطالعه و بررسی میكردم ، در همان سالها كه هنوز در قم بودممسلم و قطعی شد كه فلسفه مادی واقعا فلسفه نيست و هر فردی كه عميقافلسفه الهی را درك كند و بفهمد ، تمام تفكرات و انديشههای مادی را نقشبر آب میبيند و تا امروز كه بيست و شش سال از آن تاريخ میگذرد و درهمه اين مدت از مطالعه اين دو فلسفه فارغ نبودهام ، روز به روز آنعقيدهام تأييد شده كه فلسفه مادی فلسفه كسی است كه فلسفه نمی داند .از همان اوايل كه به مطالعه اين دو فلسفه پرداختم ، سعیام اين بود كهوجوه اختلاف اين دو فلسفه را دقيقا و عميقا درك كنم . میخواستم بدانمراه اين دو فلسفه در كجا از هم جدا میشود و نقطه اصلی اختلاف نظر كجاست؟ آنچه خودم در اين جهت میفهميدم اين بود كه نقطه اصلی اختلاف نظر ،دايره " وجود " و " واقعيت " است . |