كنند ، از اساس منكر خدا و هر معنی و مفهومی كه از فكر خدا منشعب شودگشتند و به سوی ماترياليسم رو آوردند . پيروان آنها كه از نظر اجتماعی شيفته و فريفته آنها بودند ، تدريجاچنين فكر كردند كه شايد انديشه ماترياليسم چنين معجزهای دارد و چنينافراد مبارز و پرخاشگری به وجود میآورد ، و حال آنكه آن افراد ازماترياليسم نيرو نگرفته بودند ، بلكه اين ماترياليسم بود كه از اين افرادنيرو گرفت و اعتبار و حيثيت كسب كرد . علت گرايش آن افراد بهماترياليسم محاسن ماترياليسم نبود ، بلكه مفاسدی بود كه در دستگاههای بهاصطلاح مذهبی از جنبههای فكری ، اخلاقی ، علمی و اجتماعی پديد آمده بود .الان میبينيم كه نوعی ارتباط تصنعی ميان سوسياليسم كه مربوط است به وضعاقتصادی و اجتماعی و سياسی اجتماع و ميان ماترياليسم در نظر برخی كوتهنظران موجود است و حال اينكه هيچ ارتباطی نيست . در حقيقت ، به مقدارزيادی در عصر حاضر ماترياليسم به واسطه پيوند دروغينی كه با سوسياليسمپيدا كرده است ، حيثيت و اعتبار يافته است . البته نمی خواهيم مبالغه كرده باشيم ، نمی خواهيم ادعا كنيم كه در حالحاضر ماترياليسم توانسته است تمام سنگرهای انقلاب و نوجويی و نوسازی وپرخاشگری را از دست الهيون بگيرد . مخصوصا در جهان اسلام اين كليت بههيچ وجه صادق نيست . تاريخ نيم قرن اخير مبارزات ضد استعماری درسرزمينهای اسلامی بهترين شاهد مدعاست و پيش بينی میشود كه مسلمانانبيدار دل تدريجا اين سنگر را كه بحق مال خودشان است تصاحب كنند . حتیگفته میشود آنچه در جنوب شرقی آسيا میگذرد كه اعجاب جهانيان را |