آدمی را كه آنچه را كه از من میشنود ضبط كند « و بلغها من لم يسمعها »برساند آن را به كسانی كه نشنيدهاند . ( پيغمبر اكرم دستور داد :²اكتبوا عنی » هر چه كه از من میشنويد بنويسيد ) « رب حامل فقه غير فقيهو رب حامل فقهإلی من هو افقه منه » ( 1 ) . فرمود آنچه كه از من میشنويدضبط كنيد و به طبقه بعد از من منتقل كنيد ، ای بسا آن كسی كه از منمیشنود ، معنی سخن مرا آنجور كه بايد ، درك نمیكند ، بعد تحويل میدهد بهكسانی كه آنها معنی سخن مرا درك میكنند . ای بسا كسی كه معنی سخن مرامیفهمد ولی بعد كه نقل میكند به طبقات بعدی ، چون آنها رشد يافتهتر وتكامل يافتهتر و عالمتر هستند . از اين كه نقل كرده بهتر درك میكنند . وهمين كار را كردند ، و اين خود نمونهای بود از رشد بشريت . حتی علوم را شما اگر در نظر بگيريد همينطور است ، يعنی بشريت در دورهختميه تنها از نظر دين رشد و بلوغ خود را ثابت نكرد ، از نظر علم وفلسفه نيز ثابت كرد . علم و فلسفه كه در دنيا باقی و محفوظ ماند از زماناسلام باقی ماند . امروز يك تقسيمی میكنند و میگويند دوره تاريخ و دورهما قبل تاريخ . مقصودشان از دوره ما قبل تاريخ ادواری است كه در آنادوار هيچ يادگاری از بشر وجود ندارد ، خطی ، سنگ نوشتهای ، چيزی . ولیاگر ما مقصودمان از دوره تاريخی آن دورهای باشد كه بشر تاريخ خودش رامتسلسل حفظ كرده است ، از زمان اسلام است فقط و فقط . حتی آثار يونانيانو آثار هنديان را هم هر اندازه كه موجود بود مسلمين حفظ و نگهداری كردند. آثار ايرانيان را هم هر چه پاورقی : . 1 اصول كافی ، ج 1 ، ص . 403 |