اين محرك ضرورت دارد . اكنون نقل كلام میكنيم به اين محرك ، اگر ثابتاست پس غير جسمانی است و ثبت المطلوب و اگر آن هم متحرك است پساو نيز به محركی ديگر احتياج دارد و بالاخره اگر منتهی نشود به محركیثابت ، مستلزم تسلسل علل غير متناهيه است و تسلسل علل غير متناهيهچنانكه در فلسفه ثابت شده است محال است . پس محال است كه سلسله عللمنتهی نشود به محركی ثابت يعنی غير جسمانی ، پس سلسله محركات بايدمنتهی گردد به محرك غير متحرك كه از آن به " محرك اول " تعبير میشود. حكمای اسلامی به يك اصل ديگر نيز معتقدند و در آن اختلافی ندارند و آناينكه علت واقعی حركت هر جسم همان طبيعتی است كه در خود جسم است . وبه عبارت ديگر فاعل بلاواسطه حركات جسمانی ، طبايع خود اجسام است ، چهدر حركت طبعی و چه در حركت قسری ، و اما قوای بيرون از وجود جسم متحرك، فاعل بلاواسطه نمیباشند بلكه فاعل مع الواسطه میباشند و آن فاعل هایبيرونی اگر از نوع امور جسمانی باشند اثرشان بر روی طبيعت جسم مفروضاين است كه به اصطلاح آن را " اعداد " میكنند ، و اگر از نوع علل غيرجسمانی باشد اثرشان بر روی طبيعت جسم اين است كه آنرا " ايجاد "میكنند . به هر حال هر علتی غير از طبيعت خود جسم نمیتواند تاثيربلاواسطه در حركت آن جسم داشته باشد . بنابر اين آنجا كه در برهان اثباتمحرك اول گفتيم كه حركت به محرك احتياج دارد بايد اين توضيح بر آناضافه شود كه مقصود اين است كه حركت احتياج دارد به طبيعتی كه در خودآن جسم باشد تا بتواند آن جسم را به حركت در آورد و اگر آن طبيعت نيزاز آن نظر كه نمیتواند ثابت و يكنواخت باشد احتياج داشته باشد به محركی، بايد گفت كه آن طبيعت احتياج دارد به فاعل |