لازمه اجزاء غير متناهيه اين است كه حجم جسم غير متناهی باشد گفته استتداخل صورت میگيرد . تداخل عبارت است از اين كه دو چيز كه هر دو نيازمند به مكان و حيزمیباشند در آن واحد مكان و حيز واحد اشغال كنند ، البته اين نيز به حكمبديهی عقل محال است .
و استلزم الوهمی فكيا لما |
تساوت الاجزاء طبعا فاعلما |
انقسام و همی مستلزم انقسام فكی است ، چه اجزاء از نظر طبيعت همسانند، پس بدان شرح : اين بيت اشارهای است بر رد نظريه ذيمقراطيس . نظريه ذيمقراطيس همچنان كه قبلا گفته شد با نظريه متكلمين متفاوت است ، اينهر دو نظريه در يك جهت اشتراك دارند كه میگويند جسم بر خلاف آنچهمحسوس است پيوسته و متصل نيست بلكه مجموعهای از اجزاء است ولی دربارهآن اجزاء اختلاف نظر شديدی وجود دارد . از نظر متكلمين آن اجزاء " نقطه" اند ولی نقطه جوهری يعنی يك سلسله موجودات قائم به ذات غير محسوسو خالی از طول و عرض و عمق میباشند . اما از نظر ذيمقراطيس آن اجزاءدارای طول و عرض و عمق میباشند و از نظر ذهن و قوهء و اهمه منقسم بهاجزاء میشوند ، چيزی كه هست انقسام " فكی " نمیپذيرند ، يعنی عملا وخارجا قابل شكستن نمیباشند . لهذا هيچ يك از براهينی كه در رد نظريه جزءلا يتجزی آورده شد در اينجا جاری نيست ، زيرا همه آن براهين مبنی بر اينبود كه ما آن اجزاء را از نظر رياضی يعنی از نظر قوه خيال و ذهن نيز غيرقابل تقسيم بدانيم .