و قوه للفعل حيث عاندت |
قد اقتضت حيثيه بها احتذت |
و چون قوه با فعليت تعاند و تقابل دارد ايجاب میكند يك حيثيت واقعیمخصوص به خود را شرح : برهان دوم بر اثبات وجود هيولی كه از طرف مشائين اقامه شدهاست معروف است به برهان قوه و فعل . خلاصه بيان اين برهان اين است كهاجسام عالم همه - بلااستثناء - بالفعل يك شیء وبالقوه شیء ديگرند ، و قوهو فعليت دو حيثيت متقابل میباشند يعنی يك شیء نمیتواند از يك حيثيتهم بالفعل باشد و هم بالقوه . پس معلوم میشود در اشياء دو حيثيت واقعیوجود دارد از يك حيثيت بالفعل و از حيثيت ديگر بالقوه میباشند ، آنحيثيتی كه ملاك فعليت است همان است كه صورت خوانده میشود و مورد قبولاشراقيين است و حيثيتی كه ملاك قوه است همان است كه ما آن را هيولیمیناميم و مورد انكار اشراقيين است . مثلا آب بالفعل آب است و امكان هواشدن دارد ، يعنی بالقوه هوا است ،و نطفه ، بالفعل نطفه است و بالقوه انسان است ، آب از همان جهت كهآب است هوای بالقوه نيست و نطفه از همان جهت كه بالفعل نطفه استانسان بالقوه نيست ، بلكه از جهت ديگر است و آن جهت ديگر جهت هيولائیآنها است . توضيح بيشتر موكول به ذكر چند مقدمه است : 1 - جهان ما جهان شدن و صيرورت است ، هيچ چيز نيست كه در يك حالتو وضع ثابت باشد و لااقل امكان تغيير حالت و تغيير وضع و تبديل به شیءديگر در او نباشد .