نمی فهمند و يا میفهمند كه نمی فهمند ، ولی خود را به نفهمی میزنند ؟شناخت كسی مانند حافظ آنگاه ميسر است كه فرهنگ حافظ را بشناسند و برایشناخت فرهنگ حافظ لااقل بايد عرفان اسلامی را بشناسند و با زبان اينعرفان گسترده آشنا باشند . عرفان ، گذشته از اينكه مانند هر علم ديگر اصطلاحاتی مخصوص به خود دارد، زبانش زبان " رمز " است . خود عرفا در برخی كتب خود كليد اينرمزها را به دست دادهاند . با آشنايی با كليد رمزها بسياری از ابهاماتو ابهامات رفع میشود . اينجا به عنوان مثال موضوعی را طرح میكنم كه بااشعاری كه شاعر بزرگ معاصر ( ! ) به عنوان سند الحاد حافظ آورده مربوطمیشود و آن موضوع " دم " يا " وقت " است . عرفا - و در اين جهت حكما نيز با آنها هم عقيدهاند - معتقدند كه انسانتا در اين جهان است بايد مراتب و مراحل آن جهان را طی كند ، و اين آيهقرآن نيز مستند ايشان است : " « و من كان فی هذه اعمی فهو فی ا×خرهاعمی و اضل سبيلا »" ( 1 ) . محال است كه انسان در اين جهان چشم حقيقتبينش باز نشده باشد و در آن جهان باز گردد . آنچه به نام " لقاء الله" در قرآن كريم آمده است بايد در همين جهان تحصيل گردد . اينكه زاهدانو متعبدان قشری میپندارند كه با انجام يك سلسله اعمال ظاهری ، بدوناينكه نفس در اين جهان اطوار خود را طی كرده باشد ، میتوان به جوار قربالهی رسيد ، خيال خام و وعده " نسيه " شيطانی است . فخرالدين رازی دريك رباعی چنين میگويد :
پاورقی : . 1 اسراء / . 72 |