| در آستين جان تو صد نافه مندرج |
| و آن را فدای طره ياری نمی كنی |
| آبرو میرود ای ابر خطا شوی ببار |
| كه به ديوان عمل نامه سياه آمدهايم |
از نامه سياه نترسم كه روز حشر با فيض لطف او صد از اين نامه طیكنم گوهر معرفت اندوز كه با خود ببری كه نصيب دگران است نصاب زر وسيم
| تخم وفا و مهر در اين كهنه كشتزار |
| آنگه عيان شود كه بود موسم درو |
| مزرع سبز فلك ديدم و داس مه نو |
| يادم از كشته خويش آمد و هنگام درو |
اين كافر كيست كه از طرفی مطابق تحقيق عميق و كشف بزرگ شاعر سترگمعاصر ( ! ) در بی اعتقادی كامل بسر میبرده و همه چيز را نفی و انكارمیكرده ، و از طرف ديگر در طول شش قرن مردم فارسی زبان از دانا و بیسواد او را در رديف اولياء الله شمردهاند و خودش هم جا و بی جا سخن ازخدا و معاد و انسان ماورايی آورده است . ما كه كشف اين شاعر بزرگمعاصر ( ! ) را نمی توانيم ناديده بگيريم ، پس معما را چگونه حل كنيم ؟من حقيقتا نمی دانم آيا واقعا اين آقايان نمی فهمند يا خود را به نفهمیمی زنند ؟ مقصودم اين است كه آيا اينها نمی فهمند كه حافظ را