است ؟ و اگر وظيفهای هست ، آن وظيفه چيست و چگونه بايد رفتار كرد ؟اين است " الفی " كه تا آخر گريبان انسان را رها نمی كند ، مگراينكه سراپای زندگی خود را تسليم اين " الف " كند ، يعنی اين خط سيریاست كه " الف خدا " برای انسان معين میكند . روی اين حساب است كه خداشناسی ، جو روحی و عملی مساعدی لازم دارد واگر جو روحی و عملی مساعدی نبود ، همان ريشه اصلی نيز خشك میگردد ،همچون بذری كه در زمينی افشانده میشود كه اگر محيط مساعد نباشد فاسدمیگردد و از بين میرود . توحيد اقتضا میكند يك زمينه آماده روحی را برای تعالی . توحيد مقتضیتعالی روحی است ، میخواهد روح را برتری دهد و با هدفهای حيات و خلقتسازگاری دهد و به همين جهت در قرآن كريم همه سخن از قابليت و پاكی واستعداد است ، میگويد : " « هدی للمتقين »" ( 1 ) هدايت است برایپرهيزكاران . " لتنذر به من كان حيا " ( 2 ) قرآن برای اين است كهتوبه وسيله آن زندهها را اعلام خطر كنی . از طرف ديگر ، عصيانهای اخلاقی و عملی ، روح را از آن مقام قدس والاتنزل می دهند و لذا اين فكر و آن عمل دو نيروی متضاد با يكديگرند .نه تنها در مفاهيم مقدس مذهبی مطلب اينچنين است ، بلكه در تماممفاهيم مقدس ، و لو غير مذهبی ، مطلب به همين منوال است . پاورقی : . 1 بقره / . 2 . 2 يس / . 70 [ و در قرآن كريم " لينذر من كان حيا »" آمده است] . |