می شود نسبت به جاهل به اسباب و علل اتفاق و تصادف است نه نسبت بهعالم و محيط بر جريانات . از اينجا معلوم میشود كه برای ذات باری تعالی و در حقيقت بايد بگوييماز نظر متن واقع و نفس الامر ، تصادف و اتفاقی در كار نيست . پس اينكهگفته میشود " اگر قائل به خدا باشيم بايد قبول كنيم كه حوادث جهان طبقطرح قبلی و قابل پيش بينی بوده و تصادف و اتفاق در كار نبوده و نقشینداشته است و حال آنكه علوم برای تصادف و اتفاق نقش مؤثر و مهمیقائلاند " سخنی بيهوده است . اين تصادفات نسبت به ما كه جاهل به مجموع علل و اسبابيم ، تصادفاست نه نسبت به خداوند كه خالق و آفريننده كل است و محيط بر همهاسباب و اوضاع و احوال و علل و شرايط است . اما مسأله اراده ازلی و مشيت ازلی . اين ايراد از ايراد اول سستتراست . عجبا ! تصور شده است كه لازمه مشيت مطلقه ازليه اين است كه وجودهمه مخلوقات ، دفعی و آنی باشد . چه اشتباه بزرگی ! لازمه مشيت و ارادهمطلقه اين است كه هر چيزی همچنانكه او میخواهد و به شكلی كه او میخواهد، بدون هيچ مانع و رادعی به وجود آيد و هيچ فصلی ميان اراده او و شیءاراده شده وجود نداشته باشد ، نه اينكه هر چيزی كه اراده میكند دفعتا بهوجود آيد ، يعنی دفعی الوجود باشد . توضيح اينكه ما - كه اراده و مشيتمان ناقص و محدود است - اگر چيزی رااراده كنيم بايد متوسل به چيزهايی غير از اراده خود بشويم و تا آن اسبابو وسايل را تحصيل نكنيم ، از اراده ما كاری ساخته نيست ، همچنين يكسلسله از موانع را بايد رفع كنيم و با |