داشته است ، پس خلقت اشياء مقرون به پيش بينی نبوده و چون مقرون بهپيش بينی نبوده پس خدايی نيست . بعلاوه اگر اشياء با اراده و مشيت ازلی به وجود آمده باشند ، لازم استآنا و دفعتا به وجود آيند ، زيرا اراده خداوند مطلق و بلامانع و غير مشروطاست . لازمه اراده مطلق و بلامانع و غير مشروط اين است كه هر چيزی را كهبخواهد ، بدون يك لحظه فاصله به وجود آيد . لهذا در كتب مذهبی آمدهاست : " امر الهی چنان است كه چون چيزی را بخواهد و بگويد باش ،بلافاصله آن چيز وجود میيابد " . پس اگر جهان و موجودات جهان به وسيلهاراده و مشيت الهی به وجود آمده باشند ، لازم میآيد كه جهان به هر شكل وهر وضعی كه در نهايت امر بايد موجود گردد ، از همان اول موجود گردد .نتيجه اين دو بيان كه يكی مربوط به علم ازلی بود و ديگری مربوط بهمشيت ازلی اينكه اگر خدايی در جهان باشد ، هم علم ازلی هست و هم مشيتازلی ، و مقتضای علم ازلی و همچنين مقتضای مشيت و اراده ازلی اين استكه اشياء دفعتا به وجود آمده باشند . پاسخ اين است كه نه نتيجه علم ازلی ، دفعی الوجود بودن اشياء است ونه نتيجه اراده و مشيت ازلی ، و نه حتی الهيون جهان و يا كتب مذهبی اينمسأله را اينچنين طرح كردهاند . در كتب مذهبی آمده است كه خداوندآسمانها را در شش روز آفريد . مراد از اين روزها هر چه باشد ، خواه مرادشش دوره است و يا مراد شش روز ربوبی است كه هر روزش برابر است باهزار سال و يا مراد شش روز معمولی يعنی معادل 144 ساعت است ، به هرحال از اين جمله " تدريج " فهميده میشود . هيچ گاه الهيون اين مسأله راطرح نكردهاند |