اكثر احتياجاتی كه بشر دارد احتياجات ثانوی است نه اولی . از نظربحث فعلی ما عمده ، احتياجات اوليه است . اشتباه ماركسيسم اينهائی كه وقتی بحث از جبر تاريخ میكنند میگويند به حكم جبر تاريخهيچ چيزی نبايد جاويد بماند خيال كردهاند كه احتياج اولی بشر منحصرااحتياج اقتصادی است ، ساير احتياجات همه احتياجات ثانوی است ،احتياجات معنوی بشر ، احتياج به علم و تقوا و دادگستری ، ثانوی است ،احتياج به زيبائی و اخلاق ثانوی است ، و بشر را يك حيوانی فرض كردهاندكه فقط شكم دارد ، و همه چيز را ناشی از شكم میدانند . بعد چون ديدهاندعوامل اقتصادی زندگی بشر تغيير میكند ، گفتهاند چون اقتصاد تغيير میكندپس همه چيز را در زندگی بشر تغيير میدهد و هيچ چيز ثابتی در زندگی بشروجود ندارد . و از اينجا گفتهاند . لازمه جبر تاريخ اين است كه همه چيزعوض بشود . میگويند جبر تاريخ ملازم با عوض كردن همه چيز و جاويد نبودنهيچ چيز است . چون ابزار توليد تغيير میكند و اقتصاد زيربنای زندگی بشراست ، در اثر تغيير آن تمام قسمتهای ديگر زندگی بشر كه روبنا است تغييرمیكند . میگوئيم آقا علم چيست ؟ میگويد علم يك شاخهای از اقتصاد است واصالت ندارد . میگوئيم زيبايی چيست ؟ میگويد يك فرعی بيش نيست ،شاخه ديگری از تنه اقتصاد است . همينطور اخلاق و دين را شاخههای ديگراقتصاد میداند . چون وضع اقتصادی بشر كه زير بنای همه چيز است جاويداننيست پس هيچ چيز در جهان جاويدان نيست . اين حرف است |