اساس اين گرايش فطری و طبيعی است . من در سرشت اين انسان ، ماده وبذر حق طلبی و حقجوئی و حقيقتجوئی و عدالتخواهی و آزاديخواهی و . . . راگذاشتهام ، همهاش كه خودخواهی ، حيوانيت و منافع طبقاتی نيست ، همهاشكه ظلم و زور نيست ، موجودی است مركب از نور و ظلمت ، و همين تركيبشاز اين دو حقيقت ، او را از هر موجودی بالاتر برده است ، از شما فرشتگانگرفته تا مادون شما . مگر يك ايدئولوژی كه به قول آنها فقط منافع گروه را در نظر گرفته استمیتواند انسان را رهبری كند ؟ و يا يك ايدئولوژی كه صرفا فكر است وفلسفه و بیخبر از گرايشهای معنوی انسان و ناآگاه از واقعيت انسان ، مگرمیتواند رهبر انسان باشد ، آموزشگر انسان باشد ، پرورش دهنده ارزشهایمتعالی انسان باشد ؟ يا آن ديگری كه مدعی است انسان در ذات خودش هيچچيزی ندارد ، هيچ گرايشی به هيچ جا ندارد ، اصلا تعالی در او معنی ندارد ،يك موجود مادی و خاكی محض است ولی بعد خودش برای خودش [ ارزش ]فرض میكند ، خلق میكند و میآفريند ، همه مهمل است . انسان را بايد بهخودش شناساند : ای انسان خودت را بشناس . ای انسان خودت را درست آموزش بده . ای انسان خودت را پرورش بده . ای انسان هدف خودت را بشناس ، تكامل خودت را بشناس . اهانت به مقام انسانيت است كه تمام كوششهائی را كه بشر در گذشتهكرده است در جهت منافع فردی يا گروهی يا ملی و امثال اينها بدانيم .چون انسان در درون خودش دارای دو سرشت علوی و |