است از تراكم ، يعنی ابتداء جمع شدن يك عده اجزاء ، و بعد تقسيم شدن ،از تجانس خارج شدن و به سوی عدم تجانس رفتن و به اصطلاح ارگانيزه شدن ،عضو عضو شدن ، جزء جزء شدن ، و سپس يك رابطه وحدت ميان اعضا برقرارشدن ، همان طور كه میدانيد در نطفه ، آن سلولی كه از تركيب دو سلول نر وماده بوجود میآيد اول يك حالت بسيطی دارد بعد شروع میكند به تجمع وتراكم يعنی يكی ، دو تا میشود ، دوتا چهارتا میشود ، چهارتا هشت تامیشود ، هشت تا شانزده تا میشود و مرتب تقسيم میشود ولی صرفا جنبهازدياد كمی دارد . به يك مرحله كه رسيد صورت تقسيم شروع میشود ، تغييرماهيت میدهند ، يك گروه مثلا به صورت سلسله اعصاب درمیآيند ، گروهديگر قلب را و گروهی ديگر كبد را تشكيل میدهند و . . . و همه گروهها نيزباهم يك وحدت و ارتباطی دارند . از همه اينها يك انسان تشكيل میشود .در اين جهت هم جامعه انسان بدون شك پيشرفت كرده است میخواهيد اسمآن را تكامل بگذاريد ، میخواهيد نگذاريد . يعنی ساخت اجتماع از آنبساطت اوليه به صورت يك پيچيدگی در آمده است . ساختمان جامعههای بدویو جامعههای قبايلی خيلی ساده است ، يك نفر رئيس قبيله است و يك عدهافراد آن ، كه احيانا رئيس قبيله نوعی تقسيم كار در ميان آنها بوجودآورده آنهم چند تا كار بيشتر وجود ندارد . ولی شما میبينيد كه هر چه علمو فن پيش رفته ، در جامعه هم تقسيمات زياد شده ، كار زياد شده ، تقسيمكار زياد شده و اعضا برای جامعه زياد شده است . شما شغلها و كارها وطبقات شغلی |