3 نظريه حكما و فلاسفه الهی حكما و فلاسفه الهی نظر ديگری درباره كمال انسان دارند و انسان كامل ازنظر آنها جور ديگری تعريف میشود كه اندكی با آنچه عرفا میگويند فرق دارد. در بيان حكما مسئله وحدت حقيقت و وصول و سير و سلوك و رسيدن و فناشدن به شكلی كه عرفا میگويند مطرح نيست و در فلسفه وجود ندارد . از نظرفلاسفه كمال انسان به دو چيز است يكی درك حقايق و به عبارت ديگر حكمت( كلمه علم وافی نيست ) . عرفا میگويند حقيقت ، و حكما میگويند حكمت وحكمت را درك حقايق اشياء آنطور كه هست و درك نظام كلی هستی آنگونه كههست میدانند . البته درك جزئيات ، حكمت گفته نمیشود و شان علوم است. مثلا اينكه سيب خاصيتش چيست علم است ولی حكمت نيست . يا در موردشناسائی يك منزل ، گاهی اندام و كليات آنرا میشناسيد و گاه از جزئياتآن مطلعيد و يا فرضا يكی كوچههای تهران را مانند راننده تاكسی خوبمیشناسد ، ولی در عين حال اطلاع كلی راجع به تهران ندارد . اگر از اوبپرسيد تهران از كجا مشروب میشود نمیداند ، برق تهران از چند منبع تامينمیشود نمیداند ، نظام شهرداری يا شهربانی چگونه است نمیداند . حكيم كمال انسان را در شناخت كلی عالم میداند ، شناخت درست و صحيحبه طوری كه يك " عالم علمی " شود . جهان ، انسانی باشد عينی و اوعالمی باشد علمی كه در تعريف حكمت از نظر غايت میگويند : " صيرورهالانسان عالما عقليا مضاهيا للعالم العينی " |