طبيعت ] خود بی هدف است زندگی مرا از پوچی خارج نمیكند . اعتقاد به حكيمانه بودن خلقت ، ريشه ايمان به ارزشهای معنوی پس ما در عين اينكه قائل به وجدان اخلاقی میشويم و میگوئيم انسانبالفطره از كار خوب لذت و از كار بد رنج میبرد ، اگر پای خدا و خلقت وهدف داشتن خلقت در ميان نباشد ، كار ما از پوچی خارج نمیشود . ولی آنجاكه اين وجدان اخلاقی هست ( و ما معتقديم كه واقعا وجود دارد ) اما من خودمیفهمم كه اين وجدان را خدا برای اين قرار داده است كه من كار با هدفیرا انجام دهم و در متن خلقت ، و من و آن يتيم و آن پير زن عضو يك پيكرهستيم و واقعا جزء يك نقشه و طرح هستيم و از يك مشيت ازلی پيرویمیكنيم و به دنبال يك حكمت میرويم و هدف خلقت و خالق خلقت را تامينمیكنيم ، در اين صورت اين امر معنوی پوچ نيست بلكه حقيقی و واقعی است. بنابراين هر مكتبی و هر سيستم فكری اجتماعی نيازمند است به يك سلسلهايدههای معنوی و لهذا میگوئيم ايدئولوژی نيازمند ارزشهای مافوق مادی است، و ارزشها بايد قوی و نيرومند باشند به طوری كه دارای نوعی تقدس باشندو نشانه تقدس يك چيز آنست كه انسان آن را شايسته اين بداند كه زندگیفردی خودش را فدای آن بكند . پس هر مكتبی نياز دارد به چنين هدفها و ارزشهای معنوی و به صرف شركتدر منافع و بر اساس آن نمیتوان يك مكتب انسانی |