زيبائی خلق كند . تا روح انسان زيبا نباشد نمیتواند شعر زيبا بسرايد و يانقاشی زيبا ايجاد كند . معروف است كه يكی از سلاطين قاجار میخواست يكتك بيت بگويد ، در مصرع دومش ماند . شعر را خواست و استمداد كرد . هركدام چيزی گفتند تا يكی برنده شد . آن مصراع اين بود : "
در جهان چون حسن يوسف كس نديد |
" دنباله اش را نتوانست بياورد . شعرا هر كدام چيزی گفتند تا اينكهشاعری چنين گفت : "
حسن آن دارد كه يوسف آفريد |
" و اين از همه بهتر بود . واقعا هم چنين است . آفريننده زيبائی تاخود واجد زيبائی به حد اعلا نباشد ولو نه از نوع آن زيبائی ، نمیتواندبيافريند . بنابراين اينكه كسی واقعا شعر زيبا میسرايد و اثر زيبا ايجادمیكند ، حكايت از آن دارد كه زيبائی در روح او به شكلی و به قول آنها بهنحو وجود اعلائی وجود دارد . نظريه ديگری كه گفتيم نظريه برخورداری مادی است كه البته بر میگردد بهنفی كمال انسان و وجود انسان كامل . زيرا گفتهاند هدف و مقصود انسان درجهان بايد زندگی به معنی برخورداری باشد . اصولا هدف انسان در دنيا بايدبهتر برخوردار بودن باشد و هر چيزی هم با مقياس برخورداری برای انسانخوب است . علم از آن جهت برای انسان خوب است كه وسيلهای است برایبرخورداری بيشتر يعنی به انسان قدرت و توانائی كه منشا برخورداری بيشتراست ، میدهد . پس تكامل انسان يعنی تكامل در برخورداری و تكامل در واجدبودن شرايط بهتر و بيشتر برای " بهتر برخوردار بودن " . و مسير بشر اززمان بيكن به اين طرف تقريبا در همين جهات افتاده است . مخصوصا امروزوقتی میگويند جامعه پيشرفته و تكامل يافته چه چيزی به نظر میرسد ؟