ثالثا ثابت كرد كه اجتهاد و تفريع و طرح مسائل جديد و جوابگوئی بهآنها مشروط به اين نيست كه فقه اسلامی را كوتاه و نارسا فرض كنيم و دستبه دامن قياس و رای بشويم . ثابت كرد كه كليات و اصول اسلامی [ به ]نوعی است كه كاملا ممكن و مقدور است در چهار چوب همان كليات ، فروعتازه رسيده را جوابگوئی كرد . هنر شيخ در اينست كه نه مانند جامدان ومتقشران از پاسخگوئی به نيازهای عصر خود شانه خالی كرد و نه مانندمتهوران و بیپروايان رای و گمان شخصی را جانشين تشريع اسلامی كرد . واينست انتظار اسلام از علماء واقعی امت ! بهره و سهم ما قرن ما يعنی قرن چهارده هجری از نظر فقه و مقررات اسلامی قرن يك فاجعهاست ، يك فاجعه كم نظير . در اين قرن ما شاهد قربانی شدن مقررات اسلامیدر مقابل مقررات اروپائی میباشيم . سنگرها را پی در پی از دست فقهاسلامی میگيرند . در مسائل قضائی ، در مسائل مدنی ، در مسائل خانوادگی ،در مسائل جزائی و در ساير مسائل تدريجا مقررات ناقص اروپائی جانشينمقررات اسلامی میگردد . امروز عملا جز مقررات عبادی در انحصار اسلامنمانده است ، ساير مقررات يا انحصارا غير اسلامی است و يا مخلوطی استاز مقررات اسلامی و غير اسلامی . چرا ؟ اگر از مقلدان و فرنگی ما بان بپرسيم جواب آمادهای پيش خود دارند ،میگويند : قرن بيستم است و مقررات قديم مناسب با اين |