و زمانی زيادتر میشود . چگونه ممكن است مخالفت ائمه اهل بيت با قياس بر اساس مخالفت بادخالت عقل در كار دين باشد و حال آنكه آنها به تبع قرآن مجيد عقل راحجت باطن و نبی درونی میدانستند ( 1 ) . فقهاء شيعه نگفتند كه ادله استنباط چهار است : كتاب ، سنت ، اجماع ،قياس ، همچنانكه نگفتند ادله استنباط سه است : كتاب ، سنت ، اجماع .بلكه گفتند ادله استنباط چهار است : كتاب ، سنت ، اجماع ، عقل . پسمعلوم میشود علما و فقهاء شيعه به پيروی از دستور اهل بيت ، نوعی ازمداخله رای و نظر را كه به نام قياس ناميده میشد باطل میشناختند ولی حقعقل را در اجتهاد و استنباط محفوظ میداشتند . به علاوه میدانيم كه به موازات بحث قياس در فقه كه مورد قبول بعضی ازائمه جماعت و انكار بعض ديگر از خود آنها بود بحث ديگری كلامی در همانعصر مطرح شد كه در واقع يك ريشه داشت و آن بحث معروف حسن و قبح عقلیبود . طرفداران قياس در فقه در اين مساله كلامی طرفدار حسن و قبح عقلی ،و منكرين قياس منكر حسن و قبح عقلی شدند ولی علماء شيعه با اينكه باقياس در فقه مخالفت كردند از حسن و قبح عقلی طرفداری كردند و لهذا درشمار عدليه در آمدند ، و اين خود میرساند كه مخالفت با قياس بر اساسمخالفت و انكار عقل نبوده است . پاورقی : 1 - اصول كافی ، جلد اول ، كتاب العقل و الجهل . |