برخی عذر عدم اجتهاد در شيعه را در عهد ائمه به صورت مؤدبانهای ذكرمیكنند و میگويند در آن عهد از نظر شيعه نيازی به اجتهاد نبود زيرا خودائمه معصومين حاضر بودند و باب علم مفتوح بود . اجتهاد وقتی ضرورت پيدامیكند كه راه دانستن هر حكمی مستقلا و مستقيما بسته باشد و ايجاب كند كهاز اصول استخراج شود ، اما وقتی كه هر مسالهای را مستقلا و مستقيما میتواناز معصوم پرسيد چه نيازی به اجتهاد است خواه اجتهاد را به معنی تفريع ورد فروع بر اصول بپذيريم و يا به معنی قياس و اجتهاد رای . مستر چارلز آدامس در سخنرانی ديروز خود در اينجا همين مطلب را گفتند. ايشان چنين فرض كردند كه اجتهاد در شيعه بعد از عصر ائمه پيدا شدهاست و علت اينكه شيعه ديرتر از اهل سنت به كار اجتهاد پرداخت اين بودكه در عصر ائمه از اجتهاد بی نياز بود . اين تصور به ادلهای باطل است : اولا اين تصور كه در عصر ائمه باب علم مفتوح بود و نيازی به اجتهاد وفتوی نبود غلط است . ائمه معمولا در مدينه بودند و تنها برای شيعيانی كهدر مدينه میزيستند اين امكان بود كه حكم هر مسالهای را مستقيما از خودائمه بپرسند ، اما شيعيانی كه در عراق يا خراسان يا جای ديگر میزيستندكجا میتوانستند هر مساله مورد ابتلای فوری را از ائمه بپرسند ؟ آنها ناچاراز راويان حديث و شاگردان ائمه كه مدتی از درس آنها استفاده كرده بودندو احيانا كتابهائی تاليف كرده بودند میپرسيدند . البته گاهی عينپرسشهائی كه از آنها میشد قبلا پرسش شده بود و جوابش را مستقيما از ائمهشنيده |