كه چيز ديگری است ( 1 ) . انسان از امور اعتباری و قراردادی فقط بهعنوان يك وسيله میتواند استفاده بكند مثلا فرض كنيد فردی از كشور ديگریبه ايران آمده است ما میتوانيم به او طبق قرارداد ، اعطای ايرانيتبكنيم و شناسنامه ايرانی به او بدهيم يعنی به حسب قرارداد او را جزءخودمان قرار بدهيم و از تمام حقوقی كه مردم كشورمان دارند بهرهمند كنيم .اينطور قرارداد ، يك وسيله است ، امر اعتباری است ، فقط همينقدر ارزشدارد كه میتواند وسيله برای يك امر عينی قرار بگيرد . ولی امر اعتبارینمیتواند برای انسانی كه آن را اعتبار و فرض كرده هدف واقع شود . مثلاينست كه يك انسان چه زن و چه مرد میخواهد همسرش زيبا باشد ، حالا يكهمسر زشتی دارد ولی بگويد من اعتبار كردم كه تو زيبا هستی ، بعد هم او رامانند يك زيبا دوست داشته باشد ، چنين چيزی نمیشود . اين مثل كاربتپرستها است كه بت را خلق میكردند و بعد میپرستيدند . قرآن میگويد :" ای بشر تو چطور چيزی را كه خودت خلق كردهای ، خودت تراشيدهای ، هدفقرار میدهی « ا تعبدون ما تنحتون »( معبود يعنی هدف ) هدف انسان بايددر ماوراء فرض و اعتبار انسان واقعيت داشته باشد . انسان كه نمیتواندبرای خودش يك چيزی را فرض كند كه هدف است ، بعد هم آن ، با فرض اوبشود هدف واقعی . ارزش امر اعتباری فقط در حدود وسيله واقع شدن و وسيلهقرار گرفتن است پاورقی : 1 - در مقاله ششم كتاب اصول فلسفه و روش رئاليسم ، علامه طباطبائیعاليترين بحثها را در زمينه معنی امور اعتباری مطرح كردهاند كه در هيچيكاز فلسفههای شرق و غرب مطرح نشده است . |