خويش را ( منطق ديالكتيك ) بر اساس انكار اصل " امتناع اجتماع نقيضينو امتناع ارتفاع نقيضين " بنا نهاده است ، و ما بعدا در درسهای كلياتفلسفه درباره اين مطلب بحث خواهيم كرد . اما قسم دوم حكمش اين است كه صدق هر يك مستلزم كذب ديگری است ،اما كذب هيچكدام مستلزم صدق ديگری نيست . يعنی محال است كه هر دو صادقباشند ولی محال نيست كه هر دو كاذب باشند . مثلا اگر بگوييم : " هرالف ب است " و باز بگوييم " هيچ الفی ب نيست " محال است كه هردو قضيه صادق باشند يعنی هم هر الف ، ب باشد و هم هيچ الفی ب نباشد .اما محال نيست كه هر دو كاذب باشند يعنی نه هر الف ب باشد و نه هيچالف ب نباشد ، بلكه بعضی الفها ب باشند و بعضی الف ها ب نباشند .اما قسم سوم حكمش اين است كه كذب هر يك مستلزم صدق ديگری است ،اما صدق هيچكدام مستلزم كذب ديگری نيست ، يعنی محال است كه هر دوكاذب باشند ، اما محال نيست كه هر دو صادق باشند . مثلا اگر بگوييم : "بعضی از الفها ب هستند " و " بعضی از الفها ب نيستند " مانعیندارد كه هر دو صادق باشند اما محال است كه هر دو كاذب باشند . زيرااگر هر دو كاذب باشند ، كذب جمله " بعضی الفها ب هستند " اين استكه هيچ الفی ب نباشد . كذب " بعضی الفها ب نيستند " اين است كه هرالفی ب باشد ، و ما قبلا در قسم دوم گفتيم كه محال است دو قضيه متحدالموضوع و المحمول كه هر دو كلی باشند و يكی موجبه و |