ذات خود دو گونه گردد : ذهنی و عينی ، جای آن در فلسفه است . بوعلی در اوايل الهيات شفا به طور اشاره و صدرالمتألهين در تعليقاتخويش بر الهيات شفا به طور صريح و به تفصيل گفتهاند كه گاهی يك مسألهاز دو نظر با دو فن مربوط میشود ، مثلا هم به فلسفه مربوط میشود و هم بهعلوم طبيعی . حقيقت و خطا مسأله وجود ذهنی از يك زاويه ديگر كه مورد مطالعه قرار گيرد ، مربوطمیشود به ارزش واقع نمائی ادراكات . يعنی مربوط میشود به اينكهادراكات و احساسات و تصورات ما درباره عالم خارج چه اندازه " واقعنما " است .يكی از مسائل مهم كه از قديم الايام مورد توجه فلاسفه بوده است اين استكه آيا آنچه ما به وسيله حواس يا به وسيله عقل درباره اشياء ادراكمیكنيم با واقع و نفس الامر مطابقت دارد يا نه ؟ گروهی چنين فرض میكنند كه برخی ادراكات حسی يا عقلی ما با واقع ونفس الامر مطابقت دارد و برخی ندارد . آن ادراكاتی كه با " واقعيت "مطابق است " حقيقت " خوانده میشود و آنچه كه مطابق نيست " خطا "ناميده میشود . ما پارهای از خطاهای حواس را میشناسيم . باصره ، سامعه ،ذائقه ، لامسه ، شامه ، جايز الخطا است . در عين حال اكثر ادراكات حسی ما عين حقيقت است . ما شب و روز را ،دوری و نزديكی را ، بزرگی و كوچكی حجم را ، |