بر آن حكمفرما است و هيچ پديدهای بدون علت نيست و هر معلول خاص ازعلت خاص پديد میآيد ؟ آيا نظام حاكم بر اين اندام نظامی قطعی و لايتخلفاست يا هيچ ضرورت و قطعيتی بر آن حاكم نيست ؟ آيا ترتيب و تقدم وتأخير اعضاء اين اندام واقعی و حقيقی است يا نه ؟ مجموع جهازات كلی ايناندام چند تا است ؟ و امثال اينها . آن قسمت از مطالعات ما كه مربوط میشود به عضو شناسی جهان هستی ، (علم ) است و آن قسمت از مطالعات كه مربوط میشود به اندام شناسی جهان ،( فلسفه ) است . پس میبينيم كه يك ( تيپ ) خاص از مسائل است كه با مسائل هيچ علمیاز علوم جهان كه درباره يك موجود خاص تحقيق میكند شباهت ندارد ولیخودشان تيپ خاصی را تشكيل میدهند . وقتی كه درباره اين تيپ مسائل ازنظر شناسايی ( اجزاء العلوم ) مطالعه میكنيم و میخواهيم بفهميم از نظرفنی ، مسائل اين تيپی از عوارض چه موضوعی به شمار میروند ، میبينيم ازعوارض ( موجود بما هو موجود ) است و البته توضيح و تشريح اين مطلب دركتب مبسوط فلسفی بايد صورت گيرد و از عهده اين درس خارج است .علاوه بر مسائل بالا ، هر گاه ما درباره ماهيت اشياء بحث كنيم كه مثلاماهيت و چيستی و تعريف واقعی جسم يا انسان چيست ؟ يا هر گاه بخواهيمدرباره وجود و هستی اشياء بحث كنيم مثلا آيا دائره حقيقی يا خط حقيقیموجود است يا نه ؟ باز به همين فن مربوط میشود زيرا بحث درباره اينامور نيز بحث درباره |