قدم " ، " ثابت و متغير " ، " علت و معلول " و " وجوب و امكان وامتناع " مورد بحث قرار گرفته است .در هر قسمت ، استاد - چنانكه شيوه هميشگی ايشان بود - اشارات تاريخیرا فروگذار نكرده و بدون اقامه براهين ، نحوه برخورد فلاسفه مسلمان را بامفاهيم مورد نظر بيان كردهاند . اين جزوه ، چنان كه استاد نيز توجه داشتند ، محتاج تجديد نظر و تكميلبود . شرح و بحثی كه درباره مفاهيم آمده ، همه جا يكسان و يك اندازهنيست . در بعضی موارد ، نظير بحث پيرامون تضاد و حركت ، پس از نخستينتقرير ، مطالبی افزودهاند كه با اختصار ساير موارد هماهنگ نيست . مهماين است كه اين چزوه با همه فراز و فرودی كه در آن است مانند بسياری ازآثار بزرگواز ، ابتكاری و راهگشاست . اهميت آنان در اين است كه برای نخستين بار ، خوانندهای كه از فلسفهاسلامی هيچ نمیداند میتواند بدون فرو افتادن در دشواريهای فنی و بحثهایاستدلالی طولانی ، طعم اين فلسفه را بچشد وبا آن آشنا شود . شايد ايننخستين بار باشد كه يكی از استادان مسلم فلسفه اسلامی به طرح بحثهايی كلیو تاريخی و مقايسهای درباره فلسفه اسلامی میپردازد . مستشرقان و استادانغرببی فلسفه اسلامی در اين باب آثاری تأليف كردهاند اما آنان فلسفهاسلامی را از مسير و مجرای اصيل آن دريافت نكردهاند . اين گونه توضيحاتدر ميان استادان قديم ما نيز معمول نبوده است . هر چند اين جزوه ، جزوه كوچكی است از انديشههايی كه مطهری از اين دستدر سينه داشت ، با اين همه ، در ضمن آن |