است . اگر بگوييم : " عدد يا جفت است يا طاق " قضيه شرطيه منفصله موجبهاست ، و اگر بگوييم : " نه چنين است كه عدد يا جفت است يا عددی ديگر" قضيه شرطيه منفصله سالبه است . قضيه محصوره و غير محصوره قضايای حمليه به حسب موضوع نيز تقسيم میپذيرند . زيرا موضوع قضيهحمليه يا جزئی حقيقی است ، يعنی يك فرد و يك شخص است و يا يك معنیكلی است . اگر موضوع قضيه يك شخص باشد آن قضيه را " قضيه شخصيه " میخوانندمانند : " زيد ايستاده است " ، " من به مكه رفتم " . " قضايایشخصيه " در محاورات زياد به كار میروند ولی در علوم به كار نمیروند ،يعنی مسائل علوم از نوع قضايای كليه است . و اگر موضوع قضيه يك معنی كلی باشد ، اين نيز به نوبه خود بر دو قسماست : يا اين است كه آن كلی خودش از آن جهت كه يك كلی است و در ذهناست موضوع قرار داده شده است ، و يا اين است كه آينه قرار داده شدهبرای افراد . به عبارت ديگر : كلی در ذهن دو گونه است : گاهی " ما فيه ينظر "است يعنی خودش منظور ذهن است ، و گاهی " ما به ينظر " يعنی خودشمنظور ذهن نيست ، افرادش منظور ذهن میباشند و مفهوم كلی وسيلهای استبرای بيان حكم افراد كلی . از لحاظ اول ، مانند آينهای است كه خود آينهرا میبينيم و تماشا |